انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را

به یاد دارم

که درغروب آنها

درخیابان

ازتنهایی گریستم،

می‌گفتند به ما از کودکی

که زمان باز نمی‌گردد

اما

نمی‌دانم چرا

این بعدازظهرهای جمعه بازمی‌گشتند...۱ 

 ۱ احمدرضا احمدی

نظرات 8 + ارسال نظر
علیرضا سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:03 ق.ظ http://withmyself.com

سلام
وبلاگ جالبی دارید عزیز
بعه ما هم سر بزنید
یا حق

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ق.ظ http://unhappyeyes.blogsky.com/

به کمک شما نیازمندم

من؟! سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ق.ظ http://eeeee.blogsky.com

سلام شعر زیبایی بود
غروب جمعه جداْ دلگیره
شاد باشین

سالواتوره سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 ب.ظ http://naranj.blogsky.com

از غروب های جمعه متنفرم انگار واقعا همیشه جمعه وقت رفتنه موسم دل کندنه خنجر از پشت میزنه اون که همراه منه....

فرهاد سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:06 ب.ظ http://unhappyeyes.blogsky.com/

سلام خانوم
ممنون
برای اولین بار نمی نویسم
من دو وبلاگ دیگر دارم. یکی از مرداد ۸۱ و دیگری از تیر پارسال
این وبلاگ را فقط برای این موضوع درست کردم تا ناشناس تر باشم
شما گفتید تا اولین دختر رو دیدم قاطی کردم. توضیح می دم:
من دو تا خواهر کوچکتر دارم که برای برخی از دوستان آنها مثل برادر بزرگتر می مانم. بنابر این از دخترها دور نبوده ام که اینطور به من می گویید دستپاچه شده ام. اتفاقا چیزی که در اطرافم نبوده است از دوران بچگی پسر بوده است. برای همین من تک پسر فامیلم و خب حساب هایی ویژه روی من باز است.
به خودم زمان می دهم. اما نگفتید کاری که می خواهم در مورد تنظیم برنامه ی دروس با این خانم درست است یا نه؟ آیا این کار را در موقع انتخاب واحد انجام دهم یا نه؟ من به خودم زمان خواهم داد. فقط تا کی ؟ نهایت زمان مهم است؟
فرمودید به فکر درس خوندن باشم. من در درسها بسیار قوی هستم. پراکندگی نمراتم هم فقط یک دلیل دارد و آن هم عدم علاقه به برخی دروس و علاقه ی افراطی به برخی دروس است. دوستان می دانند مثلا درس استاتیک که به هیچ درد من نمی خورد خب ۱۲ شدم. اما در دروس تخصصی بالاترین نمرات دوره متعلق به من است.
در مورد دوست داشتن یه طرفه قضاوت نمی کنم. ممکن است جواب طرف مقابل نه باشد. اما دوست داشتن واقعی بعد از ازدواج شکل می گیرد. غیر از این است؟
منتظر حرفهای شما هستم
اجازه بدید من به شما بگویم خانوم معلم
من از این واژه خیلی خوشم میاد خانوم معلم

فرهاد سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:11 ب.ظ http://unhappyeyes.blogsky.com/

غروب جمعه حتی اگه کلی برنامه هم برای سرگرمی داشته باشی / با فرارسیدنش حالت رو می گیره
باز هم منتظر نظرات شما هستم

فرهاد سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:05 ب.ظ http://unhappyeyes.blogsky.com/

دوباره سلام به خانوم معلم
علاوه بر ان که لطف می کنید و به سوالات قبلیم جواب می دید به این سوالم هم در صورت امکان جواب بدید:
آیا شما فکر می کنید این علاقه ی من دائمی نیست؟ آیا فکر می کنید من بیهوده انتظار می کشم؟ آیا فکر می کنید من اشتباه می کنم؟ لطفا من رو راهنمایی کنید.
ممنون
راستی این هم آدرس وبلاگ دیگر من که از سالیان پیش دارم راه اندازی کرده ام. فقط لطفا شما نظراتتون رو راجع به موضوع علاقه ی من در همون آدرس چشمان غمگین بنویسید.
Mirror.blogsky.com

فرهاد چهارشنبه 20 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:10 ق.ظ http://unhappyeyes.blogsky.com/

سلام خانوم
به روزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد