غریبه
رودخانه به تو " آشنایی" هدیه می داد،،،، تو از صدای موج گله مند بودی
،،،، زلالی آب " عشق " را به تو هدیه می بخشید،
تو کورمال کورمال به دنبال عشق می گشتی ،،، " لحظات " هدیه ای بودند در کف دستانت،،،، و تو به تنهایی ات پناه می بردی!
غریبه
رودخانه به تو " آشنایی" هدیه می داد،،،، تو از صدای موج گله مند بودی ،،،، زلالی آب " عشق " را به تو هدیه می بخشید،
تو کورمال کورمال به دنبال عشق می گشتی ،،، " لحظات " هدیه ای بودند در کف دستانت،،،، و تو به تنهایی ات پناه می بردی!
غریبه
رود همیشه همان رود نمی ماند ،،، تا آشنایی هدیه دهد
و
عشق همیشه در زلالی آب به پایت ریخته نمی شود
آه غریبه
این گونه پریشان دنبال چه می گردی، گرد خود؟
به رود بنگر! به زندگی
و
به کف دستانت ،،، و از خود بپرس
سلسلاماز که به که پناه می برم، جایی که زیستن در معنای
" یک دم" نهفته است؟
غریبه
رود همیشه همان رود نمی ماند ،،، تا آشنایی هدیه دهد
و
عشق همیشه در زلالی آب به پایت ریخته نمی شود
آه غریبه
این گونه پریشان دنبال چه می گردی، گرد خود؟
به رود بنگر! به زندگی
و
به کف دستانت ،،، و از خود بپرس
از که به که پناه می برم، جایی که زیستن در معنای
" یک دم" نهفته است؟